next page

fehrest page

back page


وظايف دولت‏
آدم اسميت اعتقاد دارد كه نقش دولت در توسعه‏اى كه بر اساس اهداف اقتصادى تعيين شده است آشكار مى‏گردد او وظيفه دولت را در رشد اقتصادى مى‏داند كه عبارت است از:
1- وضع قوانين 2- تامين آرامش و امنيت 3- كسب در آمد مالياتى (((اقتدارى ))) وظايف دولت را چنين بر مى‏شمرد: - اقتدارى: توسعه در كشورهاى توسعه نيافته، 168
?

1- ايجاد..سات و سازمانهاى اقتصادى به منظور تبادل اقتصادى براى حفظ تعادل‏
2- سرمايه گذارى‏
3- تشخيص‏
4- تنظيم و سازماندهى امور اقتصادى و اتخاذ تدابير مناسب براى تشويق سرمايه گذارى خصوصى از نظر (((پيتر بائر ))) وظايف دولت عبارت است از: - پيتر بائر: اقتصاد در كشورهاى كم توسعه ص 179 ?
1- برقرارى قانون 2- حفظ نظم 3- مخارج عام المنفعه 4- توزيع در آمد و ثروت 5- اصلاحات در قوانين و سيستم‏هاى 6- اصلاحات شيوه زميندارى 7- سازماندهى واحدهاى كشاورزى 8- مبارزه با تجمع و ايجاد فرصت‏ها يكسان براى همه 9- مبارزه با حوادث و جبران و جبران خسارت‏
محمد عبدالمنعم عفر وظايف دولت را در مجموعه اقتصادى اسلامى، اينگونه بر مى‏شمرد:
1- سازماندهى بخشهاى اقتصادى و هدايت آنها در مسير توسعه‏
2- حفظ نظام و ساختار جامعه‏
3- حفظ مالكيت خصوصى‏
4- برقرارى عدالت اجتماعى‏
5- برقرارى صلح، آرامش و امنيت‏
6- سياستگذارى در خصوص آموزش عمومى و خدمات بهداشتى‏
7- بكاريگرى منابع مختلف دولتى.
8- حمايت از طرحهاى خصوصى براى رفع نيازهاى جامعه‏
9- تكميل فعاليت‏هاى خصوصى براى رفع نيازهاى جامعه‏
10- فراهم كردن فرصتهاى كار مناسب براى اشتغال نيرو انسانى كه توانايى كار دارند
11- پرداختن به طرحهاى بنيادى براى استفاده از سرمايه‏هاى ملى - محمد عبدالمنعم: توسعه و برنامه ريزى ص 219 ?
كسانى كه اين وظايف را براى دولت اسلامى ذكر مى‏كنند و آن لابلاى بررسيهاى تاريخى حكومت اسلامى بيرون كشيده‏اند بهتر بود از نهج البلاغه كه وظايف كامل حكومت اسلامى در خود جمع كرده يارى مى‏جستند در نهج البلاغه گفتارى پرمغز و اقتصادى است كه ما را از ساير گفتارها در اين زمنيه بى نياز مى‏كند.
وقتى در وظايف اساسى دولت كه بر اساس اين گفتار ماليات جهاد با دشمنان اصلاح امت و آبادانى كشور است دقت مى‏كنيم مى‏بينيم كه سه مورد از آن با حيات اقتصادى رابطه تنگاتنگ دارد.
اين اساس كار در وظايف دولت است سپس امام عليه‏السلام به كارگزار خود دستور مى‏دهد كه ميان مالياتها و توليد تعادل ايجاد كند از اينرو به او فرمان مى‏دهد كه اولا به توليد اهتمام ورزد كه خود راهى براى افزايش ماليات است و در زمينه توليد استوارى قشرهاى مختلف جامعه را با تاجران و صنعتگران پيوند مى‏زند و به مالك دستور مى‏دهد كه به امور آنان رسيدگى كند از موقعيت آنها پشتيبانى كند و به حل مشكلات آنان بپردازد.
و همچنين مى‏فرمايد كه آنان را از احتكار و بازى با قيمتها باز دارد تا به عموم مردم آسيب نرسد و نيز براى بهبود وضع نيازمندان بخشى از بيت المال را به آنان اختصاص دهد و با خراجگزاران به هنگام اخذ ماليات مدارا كند و از او مى‏خواهد در برقرارى امنيت بكوشد و او را تشويق مى‏كند كه صلح جو باشد حتى با دشمنانش.
اين گفتار سند گوياى اقتصادى است و در تعيين وظايف دولت‏ها بسيار مهم است و بر اساس آن وظايف دولت عبارت است از:
1- اجراى برنامه‏هاى توسعه اقتصادى.
2- دريافت ماليات.
3- مبارزه با فقر و تنگدستى.
4- حمايت از بازرگانى خارجى و داخلى.
5- تشويق صنعتگران به كارهاى صنعتى‏
6- حمايت از توليد و اولويت دادن به آن حتى اگر مانع از دريافت ماليات گردد.
7- حفظ امنيت و برقرارى نظم‏
8- تقويت ثبات اقتصادى.
9- قيمت گذارى بر مبناى اصل رضايت.
10- جلوگيرى از تجمع اموال از راه احتكار و نظاير آن.
اينها مهمترين وظايف دولت است كه از فرمان امام على عليه‏السلام به مالك اشتر استنباط مى‏شود و صحت نظريه و تئورى دخالت در امور اقتصادى را تأييد مى‏كند.
اهداف سياست اقتصادى‏
امام على عليه‏السلام دو هدف براى سياستهاى اقتصادى كشورهاى اسلامى تعيين مى‏كند.
بين اين دو ارتباط محكمى است زيرا بدون اصلاح عباد آبادانى بلاد ممكن نمى‏گردد و بدون آبادانى كشور مردم اصلاح نپذيرند اين دو در يك داير بسته قرار دارند
جامعه بيمار توانايى توليد آبادانى ندارد در حالى كه جامعه سالم كه بر مشكلات غلبه مى‏كند و موانع را از سر راه بر مى‏دارد جامعه‏اى است كه مى‏تواند خوراك،پوشاك و نيازهاى خود را از دل زمين بيرون كشد. همانطور كه توليد فراوانى كالا و سرمايه در اصلاح مردمان نقش بسزايى دارد اين دو هدف چگونه بدست مى‏آيد؟ ابزارهاى لازم براى رسيدن بدانها چيست؟در پاسخ بايد گفت:با پيروى از اين سياستها:
اول:سياست مالى.دوم:سياست توليد.سوم:نظارت دقيق‏
اول:سياست مالى‏
اين سياست از ابزارهاى اساسى و اصلى دولت براى دخالت در فعاليتهاى اقتصادى است چون با همه جوانب حيات اقتصادى از نزديك در ارتباط است و به همين سبب دولت از اين طريق مى‏تواند سطح هزينه‏ها و در آمدهاى عمومى را هماهنگ سازد و در توسعه اقتصادى تاثير بگذارد و آرامش اقتصادى و امنيت و عدالت اجتماعى را محقق سازد اين سياست بر گرفته از سياست و نظام مالى است كه امام عليه‏السلام براى ما ترسيم كرده و از آن عناوين زير فهميده مى‏شود:
1- سياست امام عليه‏السلام در بيت المال‏

امام اميرالمومنين على عليه‏السلام مساوات را مبناى كار خود در تقسيم بيت المال را به تساوى تقسيم مى‏كند فرمود:
لو كان المال لى لسويت بينهم فشيف و انما المال مال الله - خطبه‏ها:127. ?

اگر اين مال از آن من مى‏بود باز هم آن را به تساوى ميانشان تقسيم مى‏كردم پس چگونه چنين نكنم در حالى كه مال از آن خداوند است‏
حضرت در اين سياست به رسول خدا (ص) اقتدا كرد و اين مطلب را به خوارج فرمود:
و قد علمتم ان رسول الله صلى الله عليه... و قطع يد السارق و جلد الزانى غير المحصن ثم قسم عليها من الفى‏ء - خطبه‏ها:126. ?

دست دزد را بريد و زناكار غير محصن را تازيانه زد ولى سهمى را كه از غنايم نصيبشان مى‏شد به آنان پرداخت.
و هنگامى كه طلحه و زبير به او اعتراض كردند فرمود:
و اما ما ذكرتما من أمر الاسوة فان ذالك أمر لم أحكم أنا فيه برأيى و لا وليته هوى منى بل وجدت أنا و أنتما ما جاء به رسول الله (ص) قد فرغ منه‏- خطبه‏ها:196. ?

اما در باب اينكه چرا مساوات مى‏كنم اين هم چيزى است كه من به رأى خود يا از روى هواى نفس در آن قضاوت نكرده‏ام و من و شما دو تن ديده‏ايم كه رسول الله (ص) در اين باب چه حكمى آورده و چگونه عمل كرده است.
امام عليه‏السلام در مبارزه با نا برابرى كه ناشى از شيوه جريرى بود كه خليفه دوم و سوم در تقسيم بيت المال در پيش گرفته بودند همين سياست را به كار گرفت؛ شيوه‏اى كه مطابق آن بيت المال بر اساس مقام و منزلت اجتماعى هر شخص تقسيم مى‏شد و موجب گرديد كه اموال نزد گروهى خاص انباشته شود و دست ديگران از آن خالى بماند.
2- سياست مالياتى‏

مبناى سياست امام در دريافت ماليات يك اصل ايده آل انسانى بود كه نظير آن كمتر ديده مى‏شود:
ما در اينجا به بررسى ابعاد اين سياست مى‏پردازيم:
الف- نرمخويى و ملاطفت به هنگام جمع آورى ماليات‏
در يكى از نامه هايش براى كسى كه او را براى گرفتن زكات مى‏فرستاد نوشته است:
انطلق على تقوى الله وحده لا شريك له و لا تروعن مسلما و لا تجتازن عليه كارها و لا تأخذن منه أكثر من حق الله فى ماله فاذا قدمت على الحى فانزل بماءهم من غير أن تخالط أبياتهم ثم امض اليهم بالسكينة والوقار حتى تقوم بينهم فتسلم عليهم و لا تخدج بالتحية لهم ثم تقول:

عبادالله أرسلنى اليكم ولى الله و خليفته لا خذمنكم حق الله فى أموالكم فهل لله فى أموالكم من حق فتوده الى وليه؟فان قال قائل:لا فلا تراجعه و ان أنعم لك منعم فانطلق معه من غير أن تخليفه أوتو عده أو تعسفه أو ترهقه فخذ ما أعطاك من ذهب أوفضة- نامه‏ها:25. ?
در حركت آى با پرهيزگارى و ترس از خداوندى كه يگانه است و او را شريكى نيست زنهار مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بيش از آنچه حق خداوند است از او مستانى چون به قبيله‏اى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه هايشان داخل مشو آنگاه با آرامش و وقار به سوى ايشان رو تا به ميانشان برسى سلامشان كن و تحيت گوى و در سلام و تحيت امساك منماى سپس بگوى كه اى بندگان خدا ولى خدا و خليفه او مرا نزد شما فرستاده تا سهمى را كه خداوند در اموالتان دارد بستانم آيا خدا را در اموالتان سهمى هست كه آن را به ولى خدا بپردازيد؟اگر كسى گفت:نه به سراغش مرو و اگر كسى گفت آرى بى آنكه او را بترسانى يا تهديدش كنى يا بر او سخت‏گيرى يا به دشواريش افكنى به همراهش برو و آنچه از زر سيم دهد بستان...
ب- تجاوز نكردن از حد مطلوب در گرفتن ماليات‏
تاريخ تصاوير زشتى از اين تجاوزها را كه ماليات بگيران انجام مى‏دادند به خود ديده است آنان بيش از اندازه مقرر مى‏گرفتيد تا آنجا كه علاوه بر سهم رئيس يا پادشاه سهمى نيز براى خود در نظر مى‏گرفتند در حاليكه شيوه امام على عليه‏السلام درست بر خلاف آن است.
در نامه خود به زياد بن ابيه هنگامى كه او را به جاى عبدالله عباس به فارس و اعمال آن مى‏فرستاد؛ وى را از افزونى در ماليات بازداشت و به او فرمايد:
استعمل العدل و احذر العسف و الحيف فان العسف يعود بالجلاء و الحيف يدعو الى السيف - كلمات قصار:468. ?

عدالت را به كار بند و از ستم و بيداد حذر كن زيرا ستم رعيت را آواره مى‏كند و بيدادگرى شمشير را فرا مى‏خواند.
در سفارش خود به كسى كه او را براى گرفتن زكات مى‏فرستاد فرمود:
ح- بخشودگى مالياتى به نيازمندان‏
هر كس تاريخ را بررسى مى‏كند صحنه‏هاى فجيعى را از شيوه‏هاى گرفتن ماليات مشاهده مى‏كند وقتى كه كسى توان پرداخت ماليات را نداشت ماليات بگيران اموال ديگر وى را در اختيار مى‏گرفتند و آن را مى‏فروختند تا بوسيله آن ماليات وى را بردارند و اگر شخص لوازمى قابل فروش نداشت كه بتواند بفروشند همسر و فرزندان وى را به زور با هود مى‏برند تا آنان براى اين منظور بفروشند ولى اسلام شيوه‏اى را ارايه داد كه در اخلاق و رفتار انسانى و ملاطفت با ديگران الگو و بى نظير است.
اين صفات برجسته را در سخنان امام عليه‏السلام به مالك اشتر مى‏بينيم امام مالك را فرا مى‏خواند تا از زياده روى در اخذ ماليات از مردم به هنگام سختى و گرفتارى بپرهيزد:
امام به مالك مى‏فرمايد:
فان شكوا ثقلا أو غله أو انقطاع شرب أو بالة أو احالة أرض اغتمرها غرق أو أجحف بها عطش خففت عنهم بما ترجو أن يصلح به أمرهم و لا يثقلن عليك شى‏ء حففت به المونة عنهم فانه ذخر يعودون به عليك فى عمارة بلادك و تزيين و لا يتك - نامه‏ها:53. ?

هر گاه از سنگينى خراج يا آفت محصول يا بريدن آب يا نيامدن باران يا دگرگون شدن زمين چون در آب فرو رفتن آن يا بى آبى شكايت نزد تو آوردند از هزينه و رنجشان بكاه آنقدر كه اميد مى‏دارى كه كارشان را سامان دهد و كاستن از خراج بر تو گران نيايد زيرا اندوخته‏اى شود براى آبادانى بلاد تو و زيور حكومت تو باشد.
((و لا تمسن مال أحد من الناس مصل و لا معاهد)) دست به مال‏- نامه‏ها:51. ? هيچكس چه مسلمان و چه ذمى نبريد.
د- رعايت مساوات در اخذ ماليات‏
در گذشته ثروتمندان و شخصيتهاى معروف كه داراى مقام و منزلتى در جامعه بودند از پرداخت ماليات معاف بودند در حالى كه كشاورزان كه از قشرهاى ضعيف جامعه بودند ماليات مى‏پرداختند وقتى اسلام آمد اين حالت را دگرگون كرد و ماليات را به ميزان سرمايه و اموال هر شخص معين كرد و هر كس سرمايه بيشترى داشت ماليات بيشترى مى‏پرداخت از اين رو امام على عليه‏السلام به زياد بن ابيه مى‏فرمايد:استعمل العدل و اخذر العسف و الحيف، عدالت را به كار بند و از ستم و بيداد حذر كن.- نامه‏ها:25. ?
از جمله عدالت رعايت مساوات در أخذ ماليات است.
3- سياست نقدينگى‏

عبارت است از:مجموع اقداماتى كه دولت براى مهار پول اعتبار مالى و تنظيم نقدينگى عمومى اتخاذ مى‏كند و هدف دولت از آن رسيدن به چند هدف است و مهمترين آن ثبات اقتصادى جامعه كنترل نوسان قيمتها و نرخ ارز در بازارهاى اقتصاد داخلى و نرخ معادل آن در داد و ستدهاى خارجى و امام على عليه‏السلام به كارگيرى سفته را در معاملات جايز شمرده‏اند- عفر السياسات الاقتصاديه ص 381. ? و آن عبارت است از اينكه تاجر مالى را در وطن خود به شخصى بدهد و در مقابل ورقه‏اى (سفته)را بگيرد تا بتواند به موجب آن به ميزان مالى داده است در مكان ديگرى از شخص ديگرى بستاند و با اين اقدام امام عليه‏السلام توانست گردش پول را در جامعه تعميم دهد و در عين حال امنيت اقتصادى را حفظ كند همچنين امام عليه‏السلام صحت معامله با اسناد مالى را كه ارزش خود مال را دار است تأييد كرده است اين كار مى‏تواند كه شروع خوبى در علم اقتصاد اسلامى به شمار آيد.
4- سياست قيمت گذارى‏

قيمت‏ها در نظام اقتصادى تأثير زيادى دارد علت اصلى ركود فقر و تفاوت طبقاتى به حساب مى‏آيد وقتى كه قيمت‏ها تحت تاثير ميزان عرضه و تقاضا است به همين سبب هميشه در نوسان خواهد بود كه به دنبال خود بى ثباتى اقتصادى را در بازار براى مصرف كنندگان و تاجران خواهد داشت.
دكتر محمد عبد المنعم عضر مى‏گويد:((افزايش و كاهش قيمت‏ها در بازارهاى اسلامى بر اساس تاثير متقابل و آزاد عرضه و تقاضا است بدون آنكه دخالت يا تأثيرى بر طرفين معامله داشته باشد تا با اختيار كامل به معامله بپردازند و تعيين قيمت مطابق شرايط كالا و بازار بوده و با رضايت كامل طرفين از معامله و قيمت تجارتى كالا صورت مى‏گيرد.))- عضر:السياست الاقتصاديه ص 92 ?
اين كلام امام عليه‏السلام ابعاد سياست نرخ گذارى را براى ما تبيين مى‏كند:
وليكن البيع بيعا سمحا بموازين عدل و أسعار لا تجحف بالفريقين من البائع و المبتا، - نامه‏ها:53. ?

و بايد خريد و فروش به آسانى صورت گيرد و بر موازين عدل به گونه‏اى كه در بها نه فروشنده زيان ببيند و نه بر خريدار اجحاف شود فروشنده بايد در سودى كه براى كالا تعيين مى‏كند به خريدار مدارا كند و معيار قيمت گذارى بر اساس عدالت باشد يعنى آنچه كه وضع عمومى بازار و نظام عرضه و تقاضا اقتضا مى‏كند ولى هميشه نبايد كار را به اين نظام - عرضه و تقاضا - واگذاشت چيزى كه كارشناسان اقتصادى از آن به قوانين بازار تعبير مى‏كنند زيرا قوانين بازار تنها در دو حالت مورد قبول است:
اول:هنگامى كه قوانين آن بر اساس موازين عدالت باشد.
دوم:قيمت به گونه‏اى نباشد كه يكى از طرفين اجحاف شود اجحاف به معنى ضرر است پس نبايستى كسى متضرر شود نه فروشنده نه خريدار.
و با اين دو شرط مى‏توانيم قوانين بازار را به قوانين انسانى بدل كنيم نه قوانين جنگل كه در بسيارى از كشورها شاهد آنيم.
5- سياست كمك‏هاى مالى‏

كمك مالى مى‏تواند به صورت پرداختهاى نقدى يا غير نقدى - مانند در اختيار قرار دادن قطعه‏اى زمين - باشد چنانكه معروف است مبناى نظام اقتصادى اسلام كمك و يارى به نيازمندان است و در اين زمينه گفتارهاى زيادى در دست است امام على عليه‏السلام به كميل بن زياد نخعى مى‏فرمايد:
يا كميل مر أهلك أن يروحوا فى كسب المكارم و يدلجوا فى حاجة من هو نائم فوالذى وسع سمعه الاصوات ما من أحد أودع قلبا سروا الا و خلق الله له من ذالك السرور لطفا - كلمات قصار:249. ?

اى كميل كسان خود را بگوى كه هنگام عصر براى كسب صفات نيكو بيرون روند و هر شامگاه در برآوردن نياز كسانى كه به خواب رفته‏اند بكوشند سوگند به كسى كه هر آواز را مى‏شنود كه هر كه دلى را شادمان سازد؛ خداوند براى او لطفى آفريند.
و نيز مى‏فرمايد:
من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفيس عن المكروب - كلمات قصار:23. ?

از كفاره‏هاى گناهان بزرگ به فرياد رسيدن ستمديدگان است و شاد كردن غمگينان.
اين گفتار همگان را به كمك كردن فرا مى‏خواند امام عليه‏السلام سفارشهاى ويژه‏اى را درباره دستگيرى بعضى از قشرهاى جامعه كه به تنگناى مالى دچار شده‏اند فرموده است و مالك اشتر را درباره تاجران و صنعتگران سفارش مى‏كند و در اين باره مى‏فرمايد:
و أوص بهم خيرا المقيم منهم و المضطرب بماله و المترفق ببدنه - نامه‏ها:53. ?

در باره آنها به كار گزارانيكه سفارش كن خواه آنها كه بر يك جاى مقيمند و خواه آنها با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند و با دسترنج خود زندگى نمايند.
و نيز از او مى‏خواهد كه به قشرهاى پايين جامعه كمك كند:
ثم الله الله فى الطبقه السفلى من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و أهل البوس و الزمنى - نامه‏ها:53. ?

خدا را خدا در باب طبقه فروردين كسانى كه بيچارگان اند از مساكين و نيازمندان و بينوايان و زمينگيران.
و همچنين به او مى‏فرمايد:
و اجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذى خلقك و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك حتى يكلمك متكلمهم غير متتعتع .- نامه‏ها:53. ?

براى كسانى كه به تو نياز دارند زمانى معين كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان بپردازى و براى ديدار با ايشان به مجلس عام بنشين مجلسى كه همگان در آن حاضر توانند شد و بران خدايى كه آفريدگار توست در برابرشان فروتنى نماى و بفرماى تا سپاهيان و ياران و نگهبانان و پاسبانان به يك سو شوند تا سخنگويشان بى هراس و بى لكنت سخن خويش بگويد و در زمينه در اختيار قرار دادن قطعه زمين سالم قانون احياى اراضى را وضع كرده است و اميرالمومنين روى اين موضوع تاكيد مى‏كند و مى‏فرمايد:أحيى أرضا ميتة فهى له،هر كس زمينى را احيا كند پس آن زمين از آن او خواهد بود و اين قانون مترقى‏ترين قانونى است كه يك نظام اقتصادى مى‏تواند براى يارى رساندن به پيروانش بدان دست يابد.
6- سياست انفاق‏

مجموعه تدابيرى است كه دولت و جامعه مى‏انديشند تا نقدينگى مطلوب را در جامعه فراهم سازند اين سياست داراى چند ركن اساسى است:
الف- دعوت به انفاق:
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:من يعط باليد القصيرة الطويلة،كسى كه با دست كوتاه ببخشد او را با دست دراز ببخشند شريف رضى در توضيح اين گفتار مى‏گويد:معنى اين عبارت اين است كه انسان مالى را كه در راه خدا انفاق مى‏كند هر چند اندك باشد خداى تعالى پاداش او را فراوان خواهد داد.- كلمات قصار:132. ?
و نيز مى‏فرمايد:من أيقن بالخلف جاد بالعطية، كسى به عوض يقين داشته باشد در بخشش جوانمردى كند،- كلمات قصار:118. ?
و يا:
طوبى لمن ذل فى نفسه و أنفق الفضل من ماله‏

خوشا به حال كسى كه نفس را به فروتنى وا دارد و زيادى مالش را انفاق كند.- كلمات قصار:118. ?
ب- انفاق بايد بين سختگيرى و اسرافكارى باشد:
امام مى‏فرمايد:كن سمحا و لا تكن مبذارا و لا تكن مقترا بخشنده باش و- كلمات قصار:32. ? اسرافكار مباش ميانه رو باش و سختگير مباش.
ج- بايد انفاق بر اساس استحقاق و او لويت باشد:
امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
فمن اتاه مالا فليصل به القرابة وليحسن منه الضيافة وليفك به الاسير و العانى و ليعط منه الفقير و الغارم وليصبر نفسه على الحقوق و النوائب ابتغاء الثواب‏

كسى كه خداوند به او مال و خواسته‏اى ارزانى داشته بايد كه به خويشاوندان برساند و مهمانيهاى نيكو دهد و اسيران و گرفتاران از بند برهاند و به فقيران و وامداران چيزى عطا كند تا ثوابى حاصل كند.- خطبه:142. ?
د- انفاق مال،نقدينگى را در جامعه ايجاد مى‏كند وقتى اين نقدينگى افزايش يابد بيشتر از آنكه سود برساند موجب ضرر خواهد شد به همين جهت امام عليه‏السلام همگان را فرا مى‏خواند تا با پيروى از يك سياست دقيق از بروز آسيبهاى مالى ناشى از افزايش نقدينگى جلوگيرى كنند بنابر اين اسراف حرام اعلام مى‏گردد زيرا تباهى ثروت را به دنبال دارد و اسراف ناشى از تورم و افزايش نقدينگى و كمى عرضه است كه افزايش قيمتها را به دنبال خواهد داشت با الهام از گفتارهاى پيشين مى‏توان بر مشكل تورم فايق آمد.
ه- انفاق بايد به مقدار ضرورت و نياز باشد و از آن تجاوز نكند:
اميرالمومنين عليه‏السلام به زياد بن ابيه مى‏فرمايد:
فدع الاسراف مقتصدا و اذكر اليوم غدا و امسك من المال بقدر ضرورتك و قدم الفضل ليوم حاجتك - نامه‏ها:21. ?

از زياده روى بپرهيز و ميانه روى پيشه كن امروز به فكر فردايت باش از مال به قدر نيازت نگه دار و آنچه افزون آيد پيشاپيش براى روزى كه بدان نيازمند گردى روانه دار همه اين سياستها خط مشى مالى دولت اسلامى را تشكيل مى‏دهد و هر كدام به تنهايى و در حد خود مجموعه‏اى به حساب مى‏آيد كه مجموع آنها نظام مالى دولت اسلامى است.


next page

fehrest page

back page